سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

جام جهانی 2018

این روزها نه تنها تو خونه ما بلکه تو همه خونه ها غوغاست. امروز تیم فوتبالمون با مراکش بازی داشت و بایه برد شیرین دل همه شاد شد، بعد از بازی با بابا رفتیم بیرون و کلی بوق بوق کردیم. همه شاد بودن و خوشحالی می کردن. الهی همیشه دلم ملت ایران شاد باشه. اینم یک عدد لژیونر خوش تیپ و آقای گل پرسپولیس در آیندهای نزدیک. ...
25 خرداد 1397

سفر به شهر بادگیرها

دوشنبه ظهر رفتیم مهتا بی بی و برای سورناجانم خرید کردیم، شب قبل هم در پی خرید یه سری هم به مامانی و بابایی زدیم، چون قرار بود تا آخر هفته یزد بمونیم. دوشنبه خونه که رسیدیم بعد از ناهار کم کم مشغول جمع و جور کردن وسایل سفر وتهیه غذا برای آقا سورنا شدیم. سه شنبه صبح برای ساعت 5:50 بلیط قطار داشتیم، با آژانس از شب قبل هماهنگ کردیم و صبح به امید خدا راهی شدیم. چند ساعت اول رو سورناخان جان خوابیدن و بعد که بیدار شدن دیگه مدام طی طریق فرمودن بالا و پایین میز و داستان ادامه داشت تا خود یزد. از راه آهن یزد رفتیم هتل داد و بعد از تحویل گرفتن اتاق وانتقال وسایل اومدیم رستوران هتل برای ناهار و اینجا سر آغاز دوستی سورنا با پرسنل رستوران هتل ...
18 خرداد 1397

از سری مسابقات جام کشتی

تا با هم تنها می مونید تخت خواب میشه تشک کشتی. یعنی آنچنان هم بابا مسعود جدی میگیره کارو که انگار مسابقه واقعیه. سورنا خان هم که کم نمیاره، ماشالله خستگی ناپذیر، وروجک خان. خلاصه باید بنده اون وسط انقد بگم مسعود دستش، مسعود پاش، مسعود سرش، مسعود بسه تا بلاخره همدیگرو ول کنید. خسته نباشید قهرمانان زندگی من. خیلی دوستون دارم، از خدا میخوام همیشه سالم و تندرست باشد و همینطوری به جنگ مشکلات برید و همیشه پیروز باشید.
3 خرداد 1397
1